esteghlalkashmar.ir

سایت رسمی باشگاه استقلال شهید اصلی کاشمر

esteghlalkashmar.ir

سایت رسمی باشگاه استقلال شهید اصلی کاشمر

esteghlalkashmar.ir

باشگاه استقلال شهید اصلی کاشمر در لیگ دسته اول فوتبال استان خراسان رضوی حضور دارد و از بازیکنان بومی این شهرستان تشکیل شده است.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۱۸ فروردين ۰۲، ۲۳:۳۵ - حامی
    💓
نویسندگان
يكشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۰۶ ب.ظ

فیلمی تلخ که سیاه‌نمایی نمی‌کند.

 «بیوگرافی» داستان پر چالش زندگی یک ترنس (دوجنسیتی) است که به همراه خواهرش با مشکلات زیادی رو به‌روست؛ فیلمی تلخ که کارگردانش می‌گوید سیاه نمایی نیست.

«بیوگرافی» اولین فیلم فاطمه ثقفی در مقام کارگردان است؛ فیلمی که به مشکلات یک ترنس در جامعه می‌پردازد و البته داستان زندگی پر چالش دختری به نام راحله را نیز روایت می‌کند.

ثقفی معتقد است این فیلم کاملا جستجوگر است و از آنجایی که خودش نیز تجربه لحظات تلخی را در زندگی شخصی خوش داشته، سراغ این قصه رفته؛ قصه‌ای که به قلم برادرش امیرحسین ثقفی به رشته تحریر درآمده است و پدرش (علی‌اکبر ثقفی) نیز تهیه‌کننده‌اش است.

این کارگردان جوان در اولین تجربه سینمایی‌اش سراغ بازیگران چهره نرفته و شاید همین یکی از هوشمندی‌های او در چینش بازیگران به شمار می‌رود؛ جایی که هر کدام از بازیگران که تجربه‌های تئاتری هم در کارنامه‌شان دارند، به خوبی در نقش‌هایشان نشسته‌اند و مخاطب را با بازی یکدست و محکمی رو به رو می‌کنند.

هفته گذشته، فاطمه ثقفی، کارگردان، علی اکبر ثقفی، تهیه‌کننده، بهار کاتوزی (بازیگر نقش راحله)، اشکان مهری (بازیگر نقش سعید)، میثاق زارع (بازیگر نقش احمد) و روح‌الله مهرابی (بازیگر نقش رسول) در حالی مهمان کافه خبر بودند که علی علائی، نویسنده و منتقد سینما مدیریت این جلسه پرسش و پاسخ را بر عهده داشت.

ابتدا مقدمه‌ای کوتاه که پیش از شروع بحث و پرسش و پاسخ توسط علی علائی (منتقد جلسه) بیان شد را می‌خوانید و سپس بحث جمعی کارگردان، تهیه‌کننده و بازیگران «بیوگرافی» را درباره این فیلم.

علی علائی: «بیوگرافی» علیرغم کاستی‌هایی که دارد که ممکن است در فیلم دهم یک کارگردان هم وجود داشته باشد و می‌توان به عنوان فیلم اول از آنها چشم پوشی کرد، فیلم قابل تاملی است. البته مخاطبی که خارج از جهان متن ساخت فیلم به تماشای اثری می‌نشیند دیگر به این موضوع که فیلم چندمین اثر کارگردان است توجهی نمی‌کند. «بیوگرافی» سراغ مسائل و موضوعاتی رفته است که در سینما پیش از این و به خصوص در سال‌های اخیر هم کارگردانان دیگری سراغش رفته‌اند. البته که مهم تفاوت رویکرد است و اینکه از چه زاویه‌ای به یک موضوع پرداخته شود.

قصه «بیوگرافی» حول کسی است که تلاش می کند پولی را برای رهایی از یک مخمصه به دست بیاورد، اما تفاوت این فیلم در رویکرد و نگاهی است که کارگردان خواسته آنطور که می‌خواهد  جامعه‌ای که مدنظرش است را به تصویر بکشد.

این فیلم همچنین از یک تلخی بیش از حد بهره می‌برد، دقیقا نمی‌خواهم بگویم از این تلخی آسیب می‌بیند چون کاملا بارز است این تلخی تعمدی است که به فیلم تزریق شده است. البته این تلخی گاهی اوقات تا مرز اغراق هم پیش می‌رود ولی در نهایت به عمد بودنش برای من محرز بود و به نظرم نیامد که کارگردان فکر کرده اولین و آخرین فیلم‌اش را می‌ساید تا هر چه که هست را در این فیلم بگوید. اینطور به نظر من رسید که کارگردان می‌خواست آنقدر بیازارد تا از طریق همین آزردن تماشاگر را درگیر فضای فیلم کند تا او هم به عنوان یکی از عناصر فیلم، همراه اثر شود.

در «بیوگرافی» به لحاظ تکنیکی علیرغم اینکه دوربین برداشت بلند داریم اما ریتم سکانس‌ها خوب است.

«بیوگرافی» را حتما باید از منظر جامعه شناسی و یا حتی کیس‌های روانشناسی بررسی کرد. همچنین اگر ساختار فیلم را سه پرده‌ای ببینیم که البته این فیلم سه پرده مساوی ندارد و پرده وسط اصطلاحا پهنای باند بیشتری دارد و بیشتر اتفاقات هم همانجا می‌افتد، اما در بخش ابتدایی فیلم مخاطب فکر می‌کند ماجرای اصلی فیلم باید روی قصه زندگی سعید باشد اما رفته رفته که جلو می‌رویم متوجه می‌شود که قصه، قصه راحله است که طی طریق می‌کند و ما با این اتفاق جامعه‌ای را می‌شناسیم که زوایایی دارد که آنها به زبان سینما ترجمه شده‌اند. بعد از این مقدمه ابتدا صحبت‌های خانم ثقفی را به عنوان کارگردان کار می‌شنویم.

فاطمه ثقفی: جناب علائی در مقدمه‌شان به چند نکته اشاره کردند که می‌خواستم درباره‌شان توضیح بدم. درباره تزریق تلخی که گفتید تعمدی هم بوده، باید بگویم برای من اتفاقی افتاده بود که خودم آدم تلخی شده بودم. من از نوشتن وارد سینما شدم، وقتی خودم می‌نوشتم فصه‌ها خیلی تلخ بود. در این فیلم هم تلخی در قصه وجود دارد و هیچ چیزی تزریقی نبود. این فیلمنامه را امیرحسین ثقفی نوشته بود و به من گفت از جهان شخصی‌ات بیرون بیا. اما بعدها اتفاقی افتاد و من با آدمی آشنا شدم که زجر آن آدم را بر خودم ارجح دانستم. گاهی اوقات وقتی دقیق می‌شوی می‌بینی زخم دیگران نسبت به تو خیلی ناموزون‌تر است اما تو آنقدر در جهان خودت غرق شدی که فکر می‌کنی فقط خودت هستی که بیشترین سختی را می‌کشی. من در آن برهه که فیلمنامه را خواندم تصمیم گرفتم به دنبال این دختر (راحله) بدوم. به همین دلیل می‌گویم تلخی فیلم تزریقی نیست و من هم دراین موضوع تعمدی نداشتم. آدم قصه می‌طلبد که اینطور باشد، در واقع مسیری که این دختر طی می کند با این فراز و نشیب‌ها همراه است. حتی در برخی سکانس‌ها(مثلا آسانسور که او با احمد شاد است) می‌خواستم بگویم که او جهان خودش را هم دارد. اما شاید ایمان راحله در مسیر رنج معنا پیدا می‌کرد.

نکته بعدی که باید بگویم این است که فیلم من شاید الان که از اثر جدا شده است، ریشه‌های جامعه‌شناسی داشته باشد، اما برای من اینطور نبود و شکل شهودی داشت. من یک دردی را یک جایی دیدم، وجودم لرزید، آشوبم کرد. خودم را کنار کشیدم و دردهای خودم را بسته‌بندی کردم و در صندوق گذاشتم و گفتم بدو دنبال این. به همین دلیل و به شکل تعمدی نخواستم شهر قصه که تهران بود را لانگ نشان بدهم چون این قصه می‌توانست هر کجای دیگر به غیر از تهران هم اتفاق بیفتد.

نکته‌‌ای که شما هم در صحبت‌هایتان به آن اشاره کردید این بود که چرا از یک جایی به بعد در قصه به سعید نپرداختی؟ من فکر کردم نباید از یک جایی رنج او را با اضافه گویی کمرنگ کنم. فکر می‌کردم کم همه چیز است و این سعید با همین مقدار پرداخت در قصه با غمی که دارد را مخاطب می‌پذیرد.

از راست: اشکان مهری، فاطمه ثقفی، بهار کاتوزی، علی‌اکبر ثقفی، علی علائی، میثاق زارع، روح‌الله مهرابی 


علی اکبر ثقفی: درباره تلخی که شما هم اشاره کردید ذکر این نکته به نظرم لازم است. من فکر می‌کنم جامعه ما در این سال‌ها خیلی خندیده است، من با سینمای مفرح و کمدی اصلا مخالف نیستم اما سوالم این است که سینمای کمدی و مفرح  چه در سینمای خودمان و چه در جایگاه جهانی در کدام بخش تاثیرگذار بوده است، مثلا چه چهره‌ای را پرورش داده یا در چه جشنواره‌ای موفقیتی کسب کرده ؟ بنابراین به نظر من این بخش بیشتر سرگرمی است. اما وقتی فیلمساز از منظر من تلخی و گودال را نشان می‌دهد این راه را به مخاطب نشان می‌دهد که در دره سقوط نکند.

درباره خود فاطمه هم نکته ای را باید بگویم، فاطمه حدود بیست روز با مرگ جنگید. چندین روز در آی سی یو بود و دو بار به اغما رفت. سه سال هم با حادثه‌ای که در اثر تصادف سر صحنه «مردی که اسب شد» برایش پیش آمده بود درگیر بود. شاید این رنج برای خودش یک اتفاق ناعادلانه بود، اما وقتی دردی دیگر را در جامعه دید که یک جوان سی سال روحش با ظاهرش فرق می‌کند و از این بابت مشکلات زیادی را تحمل می‌کند و حتی خانواده‌ای هم پذیرای او نیستند او را به کلنجار واداشت. ترنس بودن درد خیلی بزرگی است که هنوز برای مواجهه با مشکلات افراد اینچنینی در جامعه ما فرهنگ سازی نشده است و متاسفانه حتی برخی از افراد باسواد و تحصیلکرده ما هم این موضوع را نوعی انحراف می‌دانند. در حالیکه این مسئله هم یک نوع بیکاری است.

علائی: مانند اعتیاد که در چند سال اخیر به این نتیجه رسیده‌اند بیماری است و شیوه برخورد با فرد معتاد باید فرق کند.

علی اکبر ثقفی: اما به طور کلی این فیلم در لایه‌هایش نکات جزئی و ریزی که دارد که اگر حتی یکی دو مورد از ان هم به مخاطب نیشتر بزند و باعث شود او حواسش بیشتر جمع باشد ومثلا از اطرافیانش غافل نباشد به نظرم اتفاق مثبتی است.

علائی: در واقع یکی از حرف‌های فیلم این است که کسی که در شرایطی قرار دارد که مشکلات زیادی دارد لزوما آدم بدی نیست و شرایط او را در چنین جایگاهی با چنین رفتاری قرار داده است.

علی اکبر ثقفی: بله، دقیقا همه چیز معلول یک علتی است.

فاطمه ثقفی: اصلا مگر ما شر مطلق داریم، ما خیر مطلق داریم که خداوند است و شر مطلق هم نداریم. آدم ممکن است از دشمن خودش هم یک خاطره خوب به یاد داشته باشد.

علائی: من فی نفسه به عنوان یک مخاطب با دیدن فیلم تلخ مشکلی ندارم، چه بسا که من در زیر متن خیلی از کمدی‌هایمان هم تلخی می‌بینم. مثلا «نهنگ عنبر 1» را فیلم خیلی تلخی می‌دانم و فکر می‌کنم نسل ما بیشتر از اینکه این فیلم را کمدی بدانند آن را تلخ می‌بینند. اما در سانسی که آن را می‌بیند به چندین ماجرا در فیلم می‌خندند، اما بعد که از سالن سینما بیرون می‌آید به قول شاعر ترافیک اشک پشت چراغ قرمز چشمانش پنهان می‌شود. حتی فیلم «اکسیدان» که این روزها هم بحث‌های زیادی درباره‌اش است شرایط تلخی را روایت می‌کند. بنابراین من مشکلی با این بحث ندارم و مهم لحن و فضاسازی است که باید روی آنها بیشتر تمرکز شود.

علی اکبر ثقفی: به نظر من دروغ تلخ است، اختلاس و ناعدالتی در جامعه تلخ است. میلیاردها تومان در مملکت اختلاس می‌شود اما تلخی نمی‌بینیم ولی به مسائل دیگر غر می‌زنیم که تلخ است. یک دروغ ممکن است بنیان یک خانواده را به اضمحلال و نابودی بکشاند ولی ما هیچ‌کدام از اینها را نمی‌بینیم. در فیلم‌های کمدی و مفرح‌مان هم می‌بینیم که به راحتی خیانت سوژه می‌شود و می‌خندند. ممکن است تلخی که در جامعه وجود داشته باشد وقتی در پرده سینما به نمایش در می‌آید اگزجره و اغراق شده به نظر برسد اما وقتی آن را ریشه‌یابی کنیم می‌بینم به همان گل درشتی در بطن جامعه‌مان هم وجود داشته و از آن غافل بوده‌ایم.

میثاق زارع: من خودم خیلی موافق فیلم تلخ نیستم، اما «بیوگرافی» حسن ویژه‌ای دارد و آن این است که تلخی دارد اما شعار ندارد و همین مسئله برای من به شخصه خیلی ستایش بود. «بیوگرافی» به هیچ عنوان سیاه‌نمایی هم ندارد.

علائی: من تمام تاکیدم بر این بود که از واژه سیاه‌نمایی در طول بحث استفاده نکنم اما حالا شما اشاره کردید. اما من هم از تلخی‌های فیلم تعبیر دیگری به غیر از سیاه‌نمایی دارم.

زارع: فیلم واقعیتی را نشان می‌دهد، یک روز یک خانواده که اتفاقات و مشکلات زیادی برایشان به وجود می‌آید. من خودم معتقدم اگر تو یک روز روی دور بد شانسی هستی اصلا از خانه نباید بیرون بیایی. پس ممکن است همه این اتفاقات و تلخی‌ها برای افراد با شرایط مختلف بیفتد و این اصلا چیز عجیبی نیست.

علائی: من با دیدن راحله و از خودگذشتگی‌هایش یاد سکانسی از فیلم «باغهای کندلوس» مرحوم ایرج کریمی افتادم که شخصیت زن قصه می‌گوید: «ما زن‌ها همیشه مادر هستیم، از بچگی مادر عروسک‌هایمان، بعد مادر همسر یا فرزندمان و بعد هم مادر پدر و مادرمان.» راحله هم به نظر من همین ویژگی را دارد و همیشه مادر است.

فاطمه ثقفی: من معتقدم هر زنی در بهترین شکل خودش مادر است. منظور من البته روح مادرانه است.

علائی: بله، دقیقا می‌خواستم به این نکته اشاره کنید، چون برخی از خانم ها فرصت مادر شدن و فرزندی به دنیا آوردن را ندارند. راحله هم در فیلم مادر نیست اما مادرانگی دارد. خانم بهار کاتوزی و بقیه بازیگران از اشکان مهری، میثاق زارع و روح‌الله سهرابی همه نقش‌هایشان را به بهترین شکل ایفا کردند و انگار که هر کدام از نقش‌ها برای هر یک از این بازیگران نوشده شده بود. البته به جز مهران ملکوتی که صدابردار حرفه‌ای است و می دانم آدم شوخ و بذله‌گویی است. اما من ترجیح می‌دادم او نبود تا یکدستی بازی بازیگران به طور کامل حفظ می‌شد.

فاطمه ثقفی: اتفاقا حضور آقای ملکوتی در نقش فرهاد تعمدی بود. اشکان مهری در فیلم قبلی که من می‌خواستم بسازم هم قرار بود بازی کند و می‌دانستم که حضورش در این کار و نقش سعید قطعی است. انتخاب بقیه بازیگرها هم پروسه جالبی در نوع خودش داشت. اما جالب تر اینکه همه این بازی‌هایی هم که می‌بینید از دل تمرین‌های خیلی طولانی که واقعا صحنه‌ها را اجرا می‌کردند می‌آید.

علائی: شما موقعی که فیلمنامه نوشته می‌شد به هیچ کدام از این دوستان فکر کرده بودید؟

فاطمه ثقفی: به آقای زارع فکر کرده بودم که البته قرار بود فرهاد باشد. ولی در تمرین‌ها به این نتیجه رسیدیم که میثاق، احمد را بازی کند. البته نکته جالب اینجاست که خانم کاتوزی خیلی دیرتر از بقیه بچه‌ها به ما پیوستند. برای نقش راحله بازیگرهای زیادی عوض کردیم. من برای برخی از نقش‌ها با سوپراستارها هم تمرین کردیم اما به نتیجه‌ای نرسیدیم. نقش فرهاد را هم که ابتدا قرار بود میثاق زارع بازی کند قرار شد یک بازیگر بازی کند که بعد من خودم ترجیح دادم مهران ملکوتی آن را بر عهده بگیرد. چون مخاطب عام از او شناختی ندارد.

میثاق زارع: البته من روی نقش فرهاد هم خیلی تعصب داشتم و دوستش داشتم.

علی‌اکبر ثقفی: اما خوشحال بودیم که خانم کاتوزی و آقای مهرابی دقیقا همانی بودند که ما می خواستیم. آقای مهرابی رسول را دقیقا آنطوری که ما می‌دیدیم در آوردند. 

علائی: صورت و چشم‌ها در بازیگری خیلی مهم است و شاید برای همین باشد که من بهروز وثوقی را بازیگر خوبی می‌دانم چون چشم‌هایش گویای حس‌اش است. شهاب حسینی چشم‌هایش دیالوگ می‌گوید. میثاق زارع هم در صحنه‌ای که در فیلم پشت وانت نشسته با چشم‌هایش چند حس مختلف را به مخاطب القا می‌کند. به نظرم بعد از این سینمای ایران باید قدر میثاق زارع را بیشتر بداند. البته ناگفته نماند همه بازیگرها در فیلم در نقش خود درخشان بودند. بهتر است خود دوستان هم وارد بحث شوند و از تجربیات‌شان از بازی در این فیلم بگویند. از خانم کاتوزی شروع کنیم که مفهوم اصلی فیلم که همان بحث مادرانگی است بر روی دوش ایشان است.

اشکان مهری: قبل از اینکه خانم کاتوزی به این سوال پاسخ دهند می‌خواستم به نکته ای اشاره کنم. من باید از خانم کاتوزی تشکر ویژه‌ای داشته باشم چون پارتنر در بازیگری اتفاق بسیار مهمی است و من در طول این کار انرژی بسیار مثبتی از طرف خانم کاتوزی می‌گرفتم.

بهار کاتوزی: نکته اولی که باید بگویم این است که من خیلی هم تین‌ایج نیستم و سنم از بهار بیشتر است، اما هیچ وقت در موقعیت مادرانگی قرار نگرفتم. نکته بعدی هم درباره کم حرفی‌ام است چون من وقتی کاری را انجام می‌دهم به آن فکر می ‌کنم و سعی می کنم نتیجه به بهترین شکل ممکن حاصل شود. بازیگر مشخصا خیلی بیشتر از نویسنده و کارگردان همه ویژگی‌هایش روی پرده دیده می‌شود و کارش را همانجا انجام می‌دهد و این طرف خیلی کار عجیب وغریبی انجام نمی‌دهد. در نهایت هم یا خوب است یا بد. اما بحث چگونگی رسیدن به شخصیت راحله و آن ویژگی مادرانگی که به آن اشاره کردید، موضوع دیگری است که درباره‌اش توضیح می‌دهم. مهمترین ویژگی این کار تیمی بود که دور هم جمع شده بودیم، از خود خانم ثقفی و آقای ثقفی بزرگ و امیرحسین ثقفی گرفته تا بقیه دوستان بازیگر هم همراه و همدل بودیم. اگر اغراق نکنم من از بعدازظهر روز اولی که به کار پیوستم احساس می‌کردم ما یک خانواده هستیم. با اینکه من خیلی دیر به کار اضافه شدم و روز اول هم واقعا استرس داشتم. چون هنوز هیچ تصویر روشنی از کاری که قرار بود انجام دهم نداشتم. نکته دیگری که به نظر وجود داشت این بود که درست است که بیشتر اتفاقات قصه حول محور یک زن می‌چرخد اما فیلم از یک جهاتی خیلی فیلم مردانه‌ای بود. با این حال فضای دوستانه کار جو خوبی را حاکم کرده بود، جا دارد من اینجا از امیر ثقفی هم مدیریت‌اش از دور کمک زیادی به من و گروه می‌کرد تشکر کنم.

علائی: قبلا بیشتر در چه حوزه‌ای فعالیت می‌کردید؟

کاتوزی: من بیشتر بازیگر تئاترم. اما در این سال‌ها به صورت پراکنده در تصویر هم دیده شدم. سال گذشته در جشنواره فیلم «شنل» را داشتم و یک سال قبل‌تر هم «اینجا کسی نمی‌میرد» را بازی کرده بودم.

علائی: از رسیدن به نقش‌تان و تجربیاتی که در این مسیر پشت سر گذاشتید هم بگویید؟

کاتوزی: از آنجاییکه راحله مدام در معرض اتفاق‌های گوناگون بود من بیشتر مواقع نسبت به آن اتفاق‌ها واکنش داشتم. مخصوصا در مقابل کتک خوردن‌های رسول که انصافا هم روح‌الله مهرابی خوب من را کتک زد. (خنده) جا دارد یادی هم بکنم از مهران ملکوتی که آن شب آخر و در صحنه درگیری تیر خلاص را به من زد. (خنده) من در این کار واقعا مدیون هم بازی‌هایم هستم که به خوبی در جای خودشان قرار گرفته بودند و بازی‌شان درآمده بود.

علائی: حس مادرانگی راحله چطور برای شما تعریف شد؟

کاتوزی: فاطمه و امیر ثقفی در همان چند روز اول که با هم تمرین می‌کردیم این نکته را به من یادآور شدند. در طول کار هم در برخی سکانس‌ها که من کمی خشن تر از چیزی که الان می‌بینید بودم فاطمه من را کنار می‌کشید و می‌گفت این باید حس مادرانگی‌ و محبت‌اش بیشتر باشد و یک مقدار ظریف‌تر باش. همین تاکید‌ها به مرور روی من تاثیر گذاشت و من تازه متوج شدم که آنها چه می‌گویند.

روح‌الله مهرابی: نکته‌ای که من باید در این بحث به آن اشاره کنم این است که فیلمنامه این کار خودش گویای همه چیز بود. نقش‌ها هر کدام به درستی شکل گرفته بودند و هدایت خانم ثقفی و توضیحات امیرحسین ثقفی تکمیل کننده همه چیز بود. من خودم را نمی گویم اما توانایی دوستان بازیگرم باعث شد تا همه چیز به خوبی به ثمر بنشیند. به نظر من بهار کاتوزی، میثاق زارع و اشکان مهری واقعا درخشان بودند. من این موضوع را به تجربه تماشاچی بودن می گویم و نه به عنوان یک بازیگر، به نظرم هیچ کس مگر مغرضانه، نمی‌تواند بگوید اپسیلونی از این بازی‌ها کم یا زیاد بوده است. همه در این فیلم سر جای خودشان و بی نظیر و درخشان بودند. این نکته از توانایی بازیگران و فیلمنامه درست و هدایت کارگردان بر می‌آید.

علائی: شما درباره رسول و کشف و شهودتان از این شخصیت بگویید.

مهرابی: درباره رسول باید بگویم نقشی بود که صد در صد با من فاصله و تناقض داشت. من تا به حال از نزدیک ماده محرکه شیشه را ندیده‌ام ولی به دلیل اینکه به ویژگی‌های رسول نزدیک شوم یکسری مطالعاتی داشتم. مانعی که نویسنده و کارگردان جلوی پای من گذاشتند و یک مقدار کار من را سخت‌تر می‌کرد این بود که در عین حال اینکه مخاطب باید فکر کند این آدم معتاد به شیشه است اما از طرفی نباید خیلی هم رو باشد و هیچ کدی در این رابطه به او بدهم. من واقعا درگیر این بودم که چطور بازی کنم تا این ویژگی که از من خواسته شده به درستی در بیاید. چنین تجربیاتی شاید کمتر برای آدم پیش بیاید و من واقعا از این بابت خوشحالم که در این کار در کنار همه این دوستان بودم.

علائی: میثاق زارع هم برایمان از تجربیات احمد و چگونه بازی کردن این نقش بگوید.

زارع: شروع بازی کردن نقش احمد از همان ابتدا بامزه بود. فکر کنم یک هفته قبل از فیلمبرداری، به من گفتند من باید نقش احمد را بازی کنم. همان موقع از من پرسیدند موتورسواری بلدی و من گفتم بله ولی بلد نبودم. اما مطمئن بودم که می‌توانم از پس‌اش بر بیایم. از آنجاییکه این کاراکتر برای من خیلی جذاب بود همزمان با اینکه با فیلم جلو می‌رفتیم احمد را کشف می‌کردم و در عین حال سعی می‌کردم از آدم‌هایی که می‌توانم سر فیلمبرداری از آنها چیزی یاد بگیرم، بیاموزم.

علائی: پس شما هم برای این نقش تحقیق میدانی کردی و این جنس آدم‌ها را از نزدیک دیدی؟

زارع: بله، چون معتقدم اگر من این جنس آدم‌ها را از نزدیک ندیده بودم و به شهود نمی‌رسیدیم اتفاقی که الان در فیلم  می‌بینیم نمی‌افتاد. البته علاه بر همه اینها امیرحسین ثقفی هم خیلی کمک کرد چون کاراکتر را به طور کامل می‌شناخت. او چند کد کوچک از جمله استایل راه رفتن به من داد که به نظرم احمد را ساخت.

مهرابی: امیرحسین ثقفی برای تک تک این آدم‌ها پلان داشت. به من گفت باید حتما دمپایی لا انگشتی بپوشی، چون می‌خواهم رسول یک عدم تعادلی داشته باشد که در راه رفتن‌ات مشخص باشد. من خودم هم برای آشنایی بیشتر با ویژگی‌های رسول چندین جلسه با آدمی صحبت کردم که همه مواد مخدر را مصرف کرده بود. او تفاوت حالات افرادی که مواد مختلف مصرف می‌کنند را می‌دانست. مثلا یک تریاکی با یک شیشه‌ای ویژگی‌های متفاوتی داشت که او همه را برای من تعریف می‌کرد.

علائی: اشکان عزیز هم از تجربیاتش در این نقش بگوید که اساسا کار خیلی مشکلی را پشت سر گذاشت. اساسا این نوع نقش‌های ترنس سکشوال بیشتر هراس به خطر افتادن را دارد چون شما وقتی به باسابقه‌ترین بازیگران هم بگویید نقشی را کمی زنانه بازی کند، عموما موفق نمی‌شود. خودت بگو که از فیلمنامه چه چیزهایی گرفتی؟ چون به نظر می‌رسد این حالات و ویژگی‌ها را فیلمنامه خیلی نمی‌تواند در اجرا به تو بدهد.

اشکان مهری: من خیلی خوشحالم که هم فیلم فیلم خوبی شده است و هم اینکه از زمانی که کار اکران شده است من فقط بازخوردهای مثبت می‌گیرم. جا دارد همینجا از آقای ثقفی که فضا را برای فعالیت سینمای تجربی و ما جوان‌ها فراهم می‌کنند تشکر کنم. همه ما بازیگر هستیم و بازیگر هم تا دیده نشود بازیگر به حساب نمی‌آید. اصولا احساس می‌کنم برای همه بازیگرها بازی نقش‌های این چنینی مثل ترنس سکشوال، معتاد، روانی، قاتل و ... خوشایند و البته کمی هم ترسناک باشد. البته که اجرا و درآوردن چنین نقش‌هایی خیلی هم سخت است. امیدوارم این جمله من حمل بر خودستایی‌ام نشود ولی بازی کردن این نقش برای من اصلا سخت نبود و هیچ درگیری و ترسی با خودم نداشتم. البته درصد زیادی از این اعتماد به نفس به دلیل انرژی بود که از طرف خانم ثقفی و امیرحسین ثقفی نویسنده کار به من داده می‌شد. به طور کلی من معتقدم بازیگر باید سواد حرفه‌ای داشته باشد، بازیگری ذاتی نیست، یک فن و علم است. با اینکه من این فن را کسب کردم و دانش‌اش را دارم اما در مواجهه با نقش‌هایی که بازی کردم به خصوص این نقش هیچ وقت تکنیک خاصی را به کار نگرفتم و وارد چالش آنچنانی هم با نقش نشدم و خیلی حسی و درونی با نقش مواجه شدم. درباره این تجربه، وقتی فیلمنامه را با خانم ثقفی خواندیم تمام تلاشمان این بود که سعید همواره شخصیت سمپاتی بماند و آدم‌ها از او نترسند و نگاه بدی او نداشته باشند. به هیچ عنوان نمی‌خواستیم ذره‌ای اگزجره بودن در این شخصیت وجود داشته باشد و البته تمام تلاش من هم این بود که این شخصیت طوری شکل نگیرد که مخاطب اصطلاحا فکر کند با یک شخصیت اواخواهر که می‌خواهد ادا در بیاورد روبروست. از طرف دیگر خیلی هم تلاش کردم که به هیچ عنوان به این قشر از جامعه توهین نشود. من خودم هیچ وقت آدمی نیستم که بخواهم نگاه جنسیتی به افراد داشته باشم اما خانم ثقفی آنقدر وجه انسانی این شخصیت را برای من نمایان کرد که بخش سکشوال آن آدم کاملا از ذهنم پاک شد.

علائی: نکته‌ دیگری درباره سعید وجود دارد این است که فرجامی برای او در پایان فیلم در نظر گرفته نشده است و این موضوع به این دلیل است که اساسا این افراد چه در جامعه ما و چه جوامع دیگر هنوز وضعیت شان مشخص نشده است.

مهری: دقیقا، به همین دلیل هم است که یک شخصیت دیگر (راحله) فیلم را ادامه می‌دهد. این افراد در جامعه متاسفانه از یک جای به بعد دیده نمی‌شوند، طرد می‌شوند. همین اتفاقی که ما حتی با حرکت دوربین در پلان آخر فیلم هم متوجه‌اش می‌شویم.

عکس‌ها: سیداحمد شریعتی

منبع : خبرآنلاین

  • حسن صانعی پور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی